لیــــــلی

لیلی نام تمام دختران زمین است

لیــــــلی

لیلی نام تمام دختران زمین است

پیشگیری یادرمان؟

چندروز پیش تو تابلو های یه ساختمان پزشکان داشتم دنبال یه دکتری می گشتم که تابلویی دیدم به این نام:گروه مشاورین ورزش و تغذیه . یه آن شوکه شدم و با خودم فکر کردم ایول بالاخره ما هم به این نقطه رسیدیم که پیشگیری بهترو ارجح تر از درمان است! کلی تو دلم اعضا و کادر این گروه رو تحسین کردم و کلی شادمان شدم و حتی  مراجعینی که خواهند داشت هم به دلیل اهمیت دادن به خودشون دردلم تشویقشون کردم. 

 

یه استادی داشتیم که می گفت جهان به طور رسمی و عملی نه در حد شعار به این نتیجه رسیده که پیشگیری بهتر از درمان است چرا که در کشوری که ایشون تحصیل کرده بودند حقوق یک متخصص تغذیه یاحتی علوم ورزشی خیلی خیلی بیشتر از یک جراح و متخصص قلب است!!!حتی  عددش رو هم بهمون گفت که من دقیق یادم نیست. دقت دارید که این نکته دقیقا برعکس روند معمول ایران هستش! 

  

چندساعت بعد دوباره گذرم به اون ساختمان پزشکان افتاد و به دلیل جذابیت موضوع برام و مرتبط بودن با  رشته تحصیلیم وارد ساختمون شدم که کمی از نحو کارشون سردر بیارم. 

 

رسیدم جلوی یه دری که بالاش همزمان هم تابلو  گروه مشاورین بود و هم تابلو یه دندون پزشکی! نتونستم ربط این دوتا رو متوجه بشم با شک و تردید در زدم یه آقای دکتر که درحال مگس پروندن در مطبش بود و البته با خانمی هم در حال گپ زدم که پرواضح بود کاملا مزاحمشون شدم!در رو باز کردم. 

 

به تابلو بالای در اشاره کردم و گفتم ببخشید جناب  دفتر این گروه مشاور کجاست؟؟ 

اونم به یه اتاق در بسته بی اسم و نشون اشاره کرد و گفت باید بهشون زنگ بزنید که بیان! وگرنه همیشه نیستن که!!!!!!!! 

منو می گی وا رفتم!  فهمیدم کارشون با چه استقبال خوبی مواجه شده !

  

تمومی افکاری که تو چند خط اول گفتم برام تبدیل شد به این جمله : زهی خیال باطل خانم. این مردم تا مریض نشن و جسمشون درب و داغون نشه به فکر خودشون نیستن البته اون موقع هم دیگه مجبورن به فکر خودشون باشن که خیلی خیلی دیره و چندین برابر هزینه یه پیشگیری ساده رو باید خرج دوا درمون کنن...

 

الان چه فصلیه؟

نکنه پاییزه من خبر ندارم؟؟ تو حیاط پربرگ ها ی زرد پاییزیه! هوا ابریه باد برگهارو تندو تند جابجا می کنه بارونه برگ خشک زرد از آسمون میاد البته خود بارون هم دیشب  مثل هفته های گذشته داشت میومد!  

مرداد ماه رو به آفتاب داغ و سوزانش می شناختم ! همه چیز این روزها چپکی شده! 

 

 

---راستی امروز وبلاگ گپ دل رو می خوندم فکر می کنم صحبت های ایشون و این پست آخرشون دلیل خوبی برای حس و حال منفی من در مقابل دیدن طلاهای قاب گرفته برروی دیوار حرم امام رضا باشه!! بد نیست پست آخر وبلاگ گپ دل رو بخونید. البته قبلش پستی به نام حس و حال خودم رو(دو متن قبل تر) هم اگر نخوندید بخونید.

 

این هم لینک وبلاگ گپ دل:http://yourehearts.blogfa.com 

 

 

...

تب دارم.گلودرد هم داشتم ولی جایش را به تب داد.چقدر مسخره ست که خنکای یخچال برات فوق لذت باشه!دلت بخواد سرتو ببری داخل یخچال تا خنک شی...تا آروم شی... 

 

هنوز هم حس و حال رمضان رو ندارم.چرا انقدر فاصله؟ تحملش برام سخته.