جدی جدی انگار آدم یک جا نشستن نیستم.آروم و قرار ندارم.هر روز یه فکر تازه یه رویای تازه و ترسیم یه آینده تازه!
بعد از دانشگاه در به در دنبال آرامش بودم.اکثر درسامون عملی بود و فشار زیادی رومون. ترم اخر هم تصمیم گرفتم هر طور شده جمع و جورش کنم و این شد که ۷ ترمه تموم کردم تا یه نفس راحت بکشم. برا همین خیلی اذیت شدم و دلیل اصلی اینکه برا ارشد تلاشی نکردم هم همین بود.حسابی از درس و امتحان و استرس و دغدغه هاش خسته بودم .
ولی الان باز کار دست خودم دادم و کلی مشغله درست کردم.خوب واقعا اطمینان دارم که راکد بودن آدم رو ریز ریز از درون تخریب می کنه .
مسیر جدیدی به روم باز شده و خودمم استقبال کردم.از تنوع لذت می برم و خیلی جدی می خوام که به سرانجام برسونمش.وقتی هدف داشته باشی خیلی راحت تر جلو می ری.اینجوروقت ها وقتی گام اول رو برداشتی و تو مسیر قرار گرفتی باید بقیه چیزهارو بسپاری به تقدیری که برات نوشته شده و تو فقط تموم تلاشت رو بکنی.
وقتی مشغله هام زیاد میشه به کارها بهتر می رسم این بارها بهم ثابت شده.تو محدودیت زمانی استفاده بهتری از زمانم می کنم تا فراغت کامل. امیدوارم این دفعه هم همینطور باشه.
برای همچین وقت هایی که یه جورایی نقطه عطف زندگی آدم حساب می شه فقط و فقط داشتن یه همراه یه پشت و پناه یه دلگرمی یه دستی که بزنه پشتت و بگه برو من هستم کنارت و کمکت کنه که آغاز بهترو راحت تری داشته باشی واقعا نعمتیه که خدا هیچ کس رو ازش بی بهره نکنه....
خدایا این سه نفر که پشت و پناه منن رو همیشه برام سالم و سعادتمندو خوشحال حفظ کن.خودت می دونی کیارو می گم.
ــــ امروز رو نوشتم که یه روزی بدونم از کجا شروع کردم.
قدر این همه امید و آرزو و کسایی که دارین رو بدونین...زود دیر میشه!!!
چقدر قسمت آخر نوشته ات پر از انرژی بود :) همیشه شاد باشی لیلی جان
ممنونم
moaffagh bashi hamishe leila jan.va moaffaghiat vaghti mafhoom dare ke omghe vojoodet sarshar az aramesh bashe
منظره های زیبایی بود.خیلی وقت است که مسافرت نرفته ام .
همیشه خوش و سرحال باشید.
لذت بردم